جوجه رو آخر پاییز می شمارند

امروز روزی است که جوجه ها را می شمارند، خوش به حال جوجه هایی که تا امروز دوام آورده اند!

امشب شبی است که از دیشب و فردا شب چند ثانیه ای طولانی تر است! و یلدایش می نامند.

خداحافظ پاییز برگ ریز، سلام زمستان برف خیز

پی نوشت:

نمی دانم برای شما هنوز یلدا دلچسب است یا نه. اما یلدای من سالهاست که دیگر دلچسب نیست.
یلدای من شبهای چله ای بود که در خضری دور هم جمع می شدیم و با بیخ جوش، کف می زدیم (شما بخون بستنی زمستونی تولید می کردیم!) و بلندترین شب سال را در بزرگترین جمع خانوادگی سپری می کردیم.

یلدای من شب چله ی کلونی (بخوان بزرگ) بود که در دبیرستان نمونه اندیشه قاین (شبانه روزی) پول جمع می کردیم و من و عباس در هوای برفی، پیاده می رفتیم از آن مرد کف می خریدیم و در جمع صمیمی دوستان آن دوران با شادی زایدالوصفی می خوردیم. چه خوش روزگاری بود…

یلدای امسال را در عزای اباعبدالله الحسین (ع) سپری می کنیم.

Share

یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند
یعنی همه‌جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند، همان دست گرفتند
هر نکته که گفتند، همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک فرقه به عشرت درِ کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سرِ انگشت گزیدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
مرغان نظرباز سبک‌سیر «فروغی»
از دامگه خاک بر افلاک پریدند

Share

مدیریت بحران

روزی آقای الف برای صرف ناهار به منزل آقای ب رفت. آقای ب جهت تنوع قصد داشت جوجه کباب بپزد البته از نوع سیخ کشیده. مشکل اینجا بود که منقل مناسبی وجود نداشت. انگشتش را به دور سرش چرخاند و ناگهان جرقه ای در سرش پدیدار شد، آهان فرقون (یا فرغون یا فرگون)! از فرقون به جای منقل استفاده کنیم. اینگونه بود که به پشت بام رفتند. ذغالها را در فرقون ریخته و هر چه سعی کردند که آتش روشن کنند نشد. باز آقای الف انگشتش را دور سرش چرخاند و ناگهان چهارلیتری بنزین را آورد و از شدت ذوق زدگی خیلی سریع چهارلیتری را از فاصله حدود نیم متری روی آتش خم کرد تا آتش شعله ور شود. آتش هم شعله ور شد آنقدر که از مسیر بنزین بالا آمد و به چهارلیتری رسید! آقای الف که فرصت فکر کردن نداشت چهارلیتری شعله ور را روی پشت بام قیرگونی شده رها کرد. حدس می زنید چی شد؟ یک بحران شروع شد از نوع آتشین؛ آقای الف به شدت هول کرد و پس از انداختن یک گونی نازک روی آتش (که باعث شعله ور تر شدن آتش شد) به آقای ب گفت من سریع میرم از پایین آب بیارم. آقای ب اندکی تفکر کرد و چشمش به کیسه شنی افتاد که در گوشه ای از پشت بام بود. خیلی زود به سمت آن رفت و کیسه را پاره کرد و با دستش چندین مشت شن روی آتش ریخت. هنوز آقای الف برنگشته بود که آتش خاموش شده بود.

نتیجه: اگر آقای ب نبود، آتش تمام پشت بام را فرا می گرفت و با توجه به بافت قدیمی و وجود مواد آتشزا در آن نزدیکی، قسمتهای دیگر ساختمان هم آتش می گرفت. آقای الف سریعترین راهی که به ذهنش رسید را انتخاب کرد، راهی که کاملا اشتباه بود چرا که اگر آب هم آماده می شد، آتشی که با نفت شعله ور شده خاموش نشده که شعله ورتر هم می شد. لذا همیشه سریعترین راه، بهترین راه نیست، برعکس غالبا راه بدی است. مدیریت بحران یک هنر است پس:
شتابزده عمل نکنید، حتی در بحران

Share

عجله ای که کار شیطان هست

قبلا عجله هایی که کار شیطان نیست را برشمردیم! اما بعضی مشکلات را باید گذر زمان حل کند، نه عجله. اصرار بر عجله و عمل بر مبنای احساس، گرهی را که با دست باز می شود تبدیل می کند به گرهی که با دندان هم باز نمی شود.

فی الواقع خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کند!

Share

در غدیر خم چه گذشت؟

در سال دهم هجرت، پیامبر رحمت مردم را به برای انجام حج فراخواند. حجی که به دلیل اینکه آخرین حج پیامبر بود و در سال آخر عمر پیامبر رخ داد، حجهالوداع نام گرفت. پیامبر در این حج قصد داشتند نحوه‌ی انجام اعمال حج تمتع را به طور صحیح و در یک همایش بزرگ برای تمام مسلمین بیان کنند. همچنین می‌خواستند تکلیف جامعه‌ی مسلمین را پس از خود تعیین کنند. از این رو افرادی را به اطراف و اکناف جامعه‌ی مسلمین فرستادند تا مردم را برای انجام مراسم حجهالوداع دعوت کنند. حدود ۱۲۰ هزار نفر از مسلمین در مراسم حج حاضر شدند.

در مراسم حج پیامبر بار سنگینی بر دوش خود احساس می‌کرند و مدام در انتظار فرصتی بودند تا رسالتی که خداوند بر دوش ایشان گذاشته را ابلاغ کنند. پس از پایان مراسم حج و در راه برگشت، جبرئیل امین بر پیامبر نازل شد و آیه‌ی «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک، فان لم تفعل فما بلغت رسالته» را از جانب خداوند آورد. پیامبر متوجه شد که وقت ابلاغ رسالت سنگین او فرا رسیده است. از این رو در غدیری به نام خم قبل از آنکه جاده‌ها از هم جدا شوند به کاروانیان دستور توقف دادند. آنها که جلو رفته بودند را برگرداندند…۱۲۰ هزار نفر در بیابان جمع شده‌اند تا سخنرانی پیامبر را بشنوند.

عید غدیر خم مبارک بادپیامبر دستور داد منبری از جهاز شتران درست کردند. پس از گرفتن اقرارهای بسیار از مردم مبنی بر اینکه من بر شما در تصرف امورتان ولایت دارم، رسالت بزرگ خود را ابلاغ کردند. ایشان سپس دستان علی را بلند کردند و گفتند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست…سپس فرمودند که جانشینان پیامبران قبلی از صلب خودشان بوده‌اند اما ولایت پس از من از صلب علی (علیه السلام) ادامه خواهد یافت و امامان را تا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برشمردند.

پس از انجام سخنرانی طولانی و پاسخ به شبهات افرادی مانند عمر که پرسید آیا این دستور از جانب خداست یا خودت؟ در نهایت پیامبر از مردم در مورد ولایت امیرالمومنین بیعت گرفت، با زبان و با دست. پیامبر متن بیعت را خواند و تمام جمعیت آن را تکرار کردند و به علی با لقب اختصاصی امیرالمومنین تبریک گفتند… سپس گروه گروه آمدند و با امیرالمومنین بیعت حضوری کردند.

برای اینکه حداکثر مردم بتوانند بیعت کنند، سه روز در این غدیر توقف کردند و سپس مردم راهی شهرهایشان شدند تا به گوش دیگران نیز برسانند. (حیف که خیلی زود این ماجرا را انکار کردند و شورای سقیفه را تشکیل دادند)

این روز عید نامیده شد و به قول امام خمینی بزرگترین عید مسلمین است چرا که ادامه‌ی نبوت در قالب ولایت است.

این عید بزرگ بر همه‌ی مسلمانان ایران و جهان مبارک باشد.

در شب عید غدیر، خدا رو شکر آنفلوآنزا هم دست از سرم برداشت.

منبع: دانسته‌های شخصی + کتاب «گزارش لحظه به لحظه از غدیر»

Share