مدیریت بحران

روزی آقای الف برای صرف ناهار به منزل آقای ب رفت. آقای ب جهت تنوع قصد داشت جوجه کباب بپزد البته از نوع سیخ کشیده. مشکل اینجا بود که منقل مناسبی وجود نداشت. انگشتش را به دور سرش چرخاند و ناگهان جرقه ای در سرش پدیدار شد، آهان فرقون (یا فرغون یا فرگون)! از فرقون به جای منقل استفاده کنیم. اینگونه بود که به پشت بام رفتند. ذغالها را در فرقون ریخته و هر چه سعی کردند که آتش روشن کنند نشد. باز آقای الف انگشتش را دور سرش چرخاند و ناگهان چهارلیتری بنزین را آورد و از شدت ذوق زدگی خیلی سریع چهارلیتری را از فاصله حدود نیم متری روی آتش خم کرد تا آتش شعله ور شود. آتش هم شعله ور شد آنقدر که از مسیر بنزین بالا آمد و به چهارلیتری رسید! آقای الف که فرصت فکر کردن نداشت چهارلیتری شعله ور را روی پشت بام قیرگونی شده رها کرد. حدس می زنید چی شد؟ یک بحران شروع شد از نوع آتشین؛ آقای الف به شدت هول کرد و پس از انداختن یک گونی نازک روی آتش (که باعث شعله ور تر شدن آتش شد) به آقای ب گفت من سریع میرم از پایین آب بیارم. آقای ب اندکی تفکر کرد و چشمش به کیسه شنی افتاد که در گوشه ای از پشت بام بود. خیلی زود به سمت آن رفت و کیسه را پاره کرد و با دستش چندین مشت شن روی آتش ریخت. هنوز آقای الف برنگشته بود که آتش خاموش شده بود.

نتیجه: اگر آقای ب نبود، آتش تمام پشت بام را فرا می گرفت و با توجه به بافت قدیمی و وجود مواد آتشزا در آن نزدیکی، قسمتهای دیگر ساختمان هم آتش می گرفت. آقای الف سریعترین راهی که به ذهنش رسید را انتخاب کرد، راهی که کاملا اشتباه بود چرا که اگر آب هم آماده می شد، آتشی که با نفت شعله ور شده خاموش نشده که شعله ورتر هم می شد. لذا همیشه سریعترین راه، بهترین راه نیست، برعکس غالبا راه بدی است. مدیریت بحران یک هنر است پس:
شتابزده عمل نکنید، حتی در بحران

Share