احساس مسئولیت در حد نخود

بعضی مشاغل بسیار ساده اند و آدم انتظار دارد که آدمهایی که در این مشاغل کار می کنند، خوب کار خودشان را بلد باشند. مثلا راننده تاکسی فقط باید آدرسها را بلد باشد، همین. نه درس خواندن دارد، نه فن آوری جدید نه نوآوری نه شکوفایی. فقط عددی نقشه می خواهد و مثقالی حافظه…

یکی از آسان ترین و شاید خسته کننده ترین مشاغل این است که در اتاق نگهبانی یک موسسه یا سازمان بنشینی و ورود و خروجها را کنترل کنی. حال اگر این مکان جایی مثل پارکینگ باشد، کار بسیار آسانتر است، چون تقریبا هیچ مسئولیتی در کنترل افرادی که وارد می شوند وجود ندارد و فقط باید رسیدی داد و همان را با مبلغی پول پس گرفت. البته اندکی هم باید رانندگان را راهنمایی کرد که مثلا کجا پارک کن. این مقدمه را گفتم که داستانی را برایتان نقل کنم:

امروز رفتم در خیابانی پارک کنم، دیدم تابلوی پارک ممنوع داره. منم که قانونمند؛ دنبال جای بهتری گشتم که به پارکینگ طبقاتی حافظ رسیدم (تهران، تقاطع کریم خان و حافظ). ابتدا با نگهبان صحبت کردم که کجا پارک کنم و وی مرا به همان طبقه همکف هدایت کرد. رفتم داخل جایگاه پارک کنم که دیدم صدایی آمد، توجه نکردم و از ماشین پیاده شدم؛ دیدم آنتن برقی ماشین از پایه شکسته و نمی تواند جمع شود! نگاه کردم دیدم سقف جایگاه آنقدر کوتاه است که آنتن به آن گیر کرده و ۴۰ هزار تومان روی دستمان گذاشته.

به نگهبان گفتم این سقف جایگاه خیلی کوتاه نیست؟

گفت نه چطور مگه؟

گفتم آنتن ماشینم شکست!

گفت: آنتن های سمند این مشکل رو دارند و غالبا به سقف جایگاه گیر می کنند. (چقدر خونسرد!)

گفتم خوب از این به بعد یک هشداری به رانندگان بدهید. (منم خونسرد)

گفت: باشه…

به نظر می رسید که این آدم هیچ احساس مسئولیتی در این باره نداشت و اصولا خیلی برایش طبیعی بود که آنتن خودروهای سواری یا به قول خودش فقط سمند، در هنگام پارک کردن بشکند. کاری که تنها با یک هشدار زبانی یا کاغذی کوچک برطرف می شود. جالب تر از احساس مسئولیت ایشان، وجدان کاری و مهندسی فوق العاده طراح پارکینگ است که چند سالی بیشتر از افتتاح آن نمی گذرد. ایشان یک متر ساده هم دست نگرفته تا ارتفاع جایگاهها را تنظیم کند.

حدیثی از حسین خسروی (دامت بلاگاته) نقل شده که می فرماید: به همدیگر رحم کنید تا خدا بر شما رحم کند.

Share

سه سرویس ftp بر خط

این پست را اوایل مرداد ۸۷ نوشته بودم و داشت خاک می خورد که امروز دوباره نیاز خودم شد و احساس کردم به درد دیگران هم خواهد خورد. پس از نصب مجدد ویندوز تازه متوجه شدم که درایور پرینترم (HP 1513) در شهرستان است و من هم به شدت محتاج پرینتر! قصد داشتم از سایت HP درایورش را دانلود کنم که دیدم قابل دانلود نیست، چرا که لینک دانلود از ftp سایت HP است و ftp هم که در دانشگاه ما بسته است…

سه تا سرویس بسیار خوب برای این منظور پیدا کرده ام که با پروتکل HTTP شما را به FTP وصل کرده و این مشکل را برطرف می کنند!

مرورگر txftp به این آدرس: www.txftp.com

مرورگر آنلاین جامابی: http://www.webftp.jbi.in

مرورگر net2ftp در این آدرس: www.net2ftp.com

استفاده از این مرورگرهای ftp آنلاین بسیار ساده است، اگر سایت مذکور عمومی باشد و نیاز به نام کاربری و رمز ندارد که از حالت Anonymous استفاده کنید، والا اطلاعات مذکور را وارد کنید و دیگر هیچ…

اولی از دوتای دیگر بهتر است، چرا که محدودیتی از نظر حجم دانلود و آپلود ندارد ولی در سومی به عنوان مثال بیش از ۵ مگابایت نمی شود دانلود کرد! و اگر درایور پرینتر شما ۵۰ مگابایت باشد مجبورید که از اولی استفاده کنید!

Share

واعظ شهر

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

عشق می ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود

Share

خودپرداز بی ادب

رفتم جلوی باجه خودپرداز بانک تجارت، کارت سپهر را وارد کردم، مبلغی پول برداشت کردم و منتظر دریافت رسید بودم، چراغش روشن شد ولی خبری نشد. دوباره کارتم را وارد کردم و گزینه موجودی حساب را زدم، هیچ اتفاقی نیفتاد ولی گفت: عملیات با موفقیت انجام شد! منظور از عملیات احتمالا کسر ۱۰۰ تومان ناقابل از حساب کارت بود…بی خیال شدم.
متاسفانه خودپردازهای ما هم ادب ندارند، وقتی رسید کاغذی نداری خوب همون اولش بگو، چرا ملت رو سر کار میذاری؟ یادمه حدود یک سال قبل برای ثبت نام همسرم در دانشگاه پیام نور خواستم از اینترنت استفاده کنم، فکر کنم ۹۲ هزار تومان پرداخت کردم و اینترنت بدبخت هم رسید الکترونیکی داد، ولی دوباره که چک کردم دیدم تقاضای پرداخت شهریه را همچنان دارد. تماس با شماره های بانک ملت که در سایت ذکر شده بود تنها وقت تلف کردن برای گفتگو با آدمهای بی سوادی بود که سر از رسید الکترونیکی درنمی آوردند. دانشگاه هم که قربونش برم گفت پول رو از طریق عابر بانک واریز کنید. به این ترتیب ۹۲ هزار تومان پرید! از طریق عابر بانک هم که اقدام کردم، آخر سر که خواستم رسید بگیرم، نوشت متاسفانه رسید دستگاه تمام شده است‌ (حیف که رعایت ادب کردم و گرنه رئیس بانک رو به عزای مانیتورش می نشوندم). واقعیت اینه که بعدش هم به دلایلی همسرم مرخصی تحصیلی گرفت و دو تا ۹۲ هزار تومان پرید!

آقایون بانکداران الکترونیک که همه تون برنده جوایز بین المللی بنکر و یورو مانی و پزعالی هستید، به این عابر بانکهای بی ادبتان، ادب بیاموزید که اول به مشتری بگویند کاغذ رسید نداریم، یا مثلا فعلا به شتاب وصل نیستیم. تا آدم نیم ساعت وقت صرف ورود اطلاعات کارت و مبلغ و تایید نکند و آخر سر مواجه شود با پیام مزخرف انجام این عملیات مقدور نیست. توی تلویزیون که مردم ولی نعمت شمایند، وقتی به پای عمل می رسد، مردم برای یک انتقال شتابی اید جون بکنند (کاری که بنده دو روز قبل انجام دادم و پس از مراجعه به ۵ عابر بانک از ۵ بانک مختلف دست از پا درازتر برگشتم). امروز شعار می دهید که سیستم ساتنا تا آبانماه راه اندازی می شود و مردم از هر بانکی هر کاری می توانند بکنند، سه سال بعد معلوم می شود که این هم دروغی است بر پشت انبوه دروغهایتان، به خدا اعتماد مردم سلب می شود…

Share

ایام الله

امروز برای من واقعا یوم الله بود! تا الان که هر چه اتفاق افتاده خیر بوده؛ تحویل رساله ام به داوران داخلی، باران رحمت الهی، بازگشت همسر و فرزندم از مسافرت، سخنان شجاعانه رجب طیب اردوغان و البته ۱۲ بهمن ماه. از دهه‌ی فجر خاطرات خیلی خوشی دارم، مخصوصا در دبستان که بودیم؛ با چه اشتیاقی شلشله می خریدیم و با چه زحمتی آنها را در کلاسها و حتی خانه ها نصب می کردیم. گروه سرود، کاغذ دیواری، تاتر، سالن ارشاد خضری که در این ایام فیلم می گذاشت و جوانان خوش ذوق همشهری که در آن تاترهای فوق العاده اجرا می کردند. یادش بخیر،… هر چه بزرگتر شدیم شور و شوقمان کمتر شد.

درود خدا بر روح پرفتوح امام خمینی (ره)

Share