دلیل قیام امام حسین چیست؟
دلایل متعددی برای قیام امام حسین علیه السلام ذکر شده است، اما خود امام در وصیتش به محمد حنفیه، دلیل قیامش را به خوبی بیان کرده است. در بخشی از وصیت نامه می خوانیم:
إنی لم أخرج أَشِراً ولا بَطراً ولا مُفسداً ولا ظالماً، وإنّما خَرَجْتُ لطَلب الإصلاح فی أمّه جدّی رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم، أُرید أن آمر بالمعروف وأنهى عن المُنکَر وأسیر بسیره جدّی وأبی علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
بحار الأنوار ۴۴: ۳۲۹؛ العوالم، الإمام الحسین علیه السلام: ۱۷۹
همانا من در پی جاه و مقام و فساد انگیزی و اخلال قیام نکردم، بلکه قیام کردم تا امت جدم رسول الله (ص) را اصلاح کنم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و سیره جدم (ص) و پدرم علی بن ابیطالب (ع) را پیاده کنم.
برای دیدن تصاویر بیشتر در مورد شیعه و محرم و عاشورا، کانال اینستاگرام حقیقت شیعه را دنبال کنید.
برای خواندن متن کامل وصیت و تصویر انگلیسی حدیث، ادامه مطلب را بخوانید.
What is the reason of Imam Hussein revolution?
Imam Hussein (as) introduced some reasons of his uprising in a testament letter to his brother Muhammad Hanafiah:
I did not come out seeking to do evil, nor seeking to have fun, nor seeking corruption nor oppression. Rather, I came out seeking reform in the nation of my Grandfather. I want to enjoin what is right and forbid what is wrong.
To see more pictures about Shia, Muharram and Ashura, follow our Instagram channel Shia.Truth
متن وصیت امام حسین به برادرش محمد حنفیه
متن زیر از باشگاه جهانی اهل بیت، گرفته شده است (وصیت نامه امام حسین)
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. هَذَا مَا أَوْصَی بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ إلَی أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّه:
إنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ یَشْهَدُ أَنْ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ، وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ. وَأَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، جَآءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ. وَأَنَّ الْجَنَّه وَالنَّارَ حَقٌّ. وَأَنَّ السَّاعَه ءَاتِیَه لاَ رَیْبَ فِیهَا. وَأَنَّ اللَهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ. إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی وَسِیرَه أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام. فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَی بِالْحَقِّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّی یَقْضِیَ اللَهُ بَیْنِی وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ. وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی إلَیْکَ یَا أَخِی؛ وَمَا تَوْفِیقِی إلاَّ بِاللَهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإلَیْهِ أُنِیبُ. وَالسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَعَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی. وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّه إلاَّ بِاللَهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. ۱
«بسم الله الرّحمن الرّحیم. این است آن وصیّتی که حسینبنعلیّ بن أبیطالب به برادرش: محمّد که معروف به ابن حنفیّه است مینماید:
حقّاً حسین بن علیّ گواهی میدهد که هیچ معبودی جز خداوند نیست؛ اوست یگانه که انباز و شریک ندارد. و به درستی که محمّد صلّی الله علیه وآله، بنده او و فرستاده اوست که به حقّ از جانب حقّ آمده است. و اینکه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قیامت فرا میرسد و در آن شکّی نیست. و اینکه خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند برمیانگیزاند.
من خروج نکردم از برای تفریح و تفرّج؛ و نه از برای استکبار و بلندمنشی، و نه از برای فساد و خرابی، و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی الله علیه وآله است. من میخواهم امر به معروف نمایم، و نهی از منکر کنم؛ و به سیره و سنّت جدّم، و آئین و روش پدرم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام رفتار کنم. پس هر که مرا بپذیرد و به قبولِ حقّ قبول کند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر که مرا در این امر ردّ کند و قبول ننماید، پس من صبر و شکیبائی پیشه میگیرم، تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت، حکم به حقّ فرماید؛ و اوست که از میان حکمکنندگان مورد اختیار است.
و این وصیّت من است به تو ای برادر! و تأیید و توفیق من نیست مگر از جانب خدا؛ بر او توکل کردم، و به سوی او بازگشت مینمایم. و سلام بر تو و بر هر که از هدایت پیروی نماید. و هیچ جنبش و حرکتی نیست، و هیچ قوّه و قدرتی نیست؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ.»
چرا امام حسین به محمد حنفیه وصیت کرد؟
شاید چندان عجیب نباشد که سیدالشهداء وصیتنامه خود را خطاب به برادرشان محمد حنفیه بنگارند؛ چراکه ایشان (محمدبن حنفیه) به سبب خللی که در دستشان بنابه روایاتی ـ یا پایشان بنا بر برخی روایات دیگر ـ در جنگ صفین و در همرزمی با پدر بزرگوارشان ایجاد شده بود، نتوانست برادر بزرگتر خود را در قیامش علیه امر به منکر و نهی از معروفی که دربار سفیانی به راه انداخته بود، یاری کند. به همین سبب باید فلسفه مهم قیام در تاریخ جاودانه و ماندگار میشد تا دغلبازان و دروغگویانی چون پسر زبیر یا دینستیزی چون یزید در آن تشکیک ایجاد نمیکرد و آن را با انواع تحریفات درنمیآمیخت. به هر حال محمد حنفیه مطمئنترین کس میتوانست باشد تا دستخط مبارک امام(ع) را به دست تکتک اعضای بزرگوار خاندان رسالت و امامت، آنهم دستنخورده برساند و از دستدرازی دستکجان ستیزهجو با اهلبیت(ع) در امان بداردش. بر ماست تا کلمهکلمه و جملهبهجمله کلام نورانی اباعبدالله(ع) را از بر کنیم و برای همیشه به همه عالم با صدایی رسا اعلام کنیم که مولای شهید ما برای احیای امربه معروف و نهی از منکر به قتلگاه کربلا پای نهاد.
در وقتی که آن حضرت میخواستند از مدینه منوّره به مکّه مکرّمه حرکت کنند، وصیّتنامهای نوشته و آن را به خاتم خود ممهور نمودند؛ و سپس آن را پیچیده و به برادر خود محمّدبن حنفیّه تسلیم نمودند. و پس از آن با او وداع نموده و در جوف شب سوّم شعبان سنه شصت هجری با جمیع اهل بیت (علیهم السلام) خود به سمت مکه رهسپارشدند.
پینوشتها:
۱- این وصیّت را محدّث قمّی در «نفس المهموم« ص ۴۵، از علاّمه مجلسی در «بحار الانوار» از محمّد بن أبی طالب موسوی آورده؛ و نیز در «ملحقات إحقاق الحقّ» ج ۱۱، ص ۶۰۲، از خوارزمی در کتاب «مقتل الحسین« ج ۱، ص ۱۸۸ طبع نجف آورده است؛ و در «مقتل علامه خوارزمی« ج ۱، ص ۱۸۸ موجود است.