ازدواج یا ارتباط نامشروع؟

چند اتفاق در روزهای اخیر افتاد که تصمیم گرفتم متنی در ارتباط با رابطه دختر و پسر بنویسم:

۱) دو روز قبل، هنگام ظهر برای امری از دفترم بیرون رفتم که در راهروی دانشکده متوجه یک زوج دختر و پسر روی صندلیهای نزدیک اتاقم شدم. تماس فیزیکی ایشان زیادی غیرعادی بود… در آن لحظه تذکری ندادم و عبور کردم. تا برگردم مرتب فکر می کردم که چه کنم؟! تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم یکی از این دو نفر را به اتاقم دعوت کنم و صحبت کنم. با توجه به شرایط بغرنج، ترجیح دادم دختر خانم را دعوت کنم.
بعد از سلام، گفتم این آقا همسر شماست؟ خیر،
برادر شماست؟ خیر،
دانشجوست؟ بله
دانشجوی برق؟ نه، هر دو کامپیوتریم
گفتم چرا اجازه می دهید این قدر راحت با شما تماس بدنی داشته باشد؟ این موضوع صرفنظر از اینکه خلاف شرع و قانون است، وجهه شما را خراب می کند. لطفا رعایت کنید… ایشان هم البته مودبانه قبول کرد و رفت.


۲) جمعه شب، دانشجوی پسر ترم دومی پیام داد که می توانم با شما مشورت کنم؟ گفتم فردا صبح تشریف بیاورید.
آمد، قصه اش را گفت… دختری با ۴ سال بزرگتر از خودش با لطایف الحیلی با ایشان ارتباط گرفته و بعد از مدتی با گریه و ترفندهای زنانه، ابراز علاقه می کند! ایشان هم که پسر صاف و ساده ایست و تاکنون با جنس مخالف ارتباط خاصی نداشته، منفعل شده و مدتی درگیر هم کلامی با این دختر می شود و متاسفانه هزینه مالی قابل توجهی هم صرف ایشان می کند! بعد چند ماه متوجه می شود که این دختر، با نیات مشابهی با پسرهای دیگری هم چنین ارتباطاتی داشته و دارد ?… و خوشبختانه به محض اطلاع از این موضوع ارتباطش را قطع می کند


۳) ترم گذشته، دانشجوی پسری زنگ درب خانه مان را زد و گفت دوستم در بیمارستان بستری است و ۸۰۰ هزار تومان هزینه اش شده اگر ممکن است دو روزه به من قرض دهید! اولین سوال برایم این بود که ایشان خانه مرا از کجا پیدا کرده ? اما در آن وقت شب ترجیح دادم پول را بدهم و بعدا پیگیری کنم. رفت و پیدایش نشد و تماسهای مرا هم پاسخ نداد تا اینکه حدود یک ماه دیگر با تماس تلفنی از شماره ای ناشناس از ایشان خواستم حتما به دفترم بیاید.
قصه اش را که گفت متوجه شدم دقیقا شبیه قصه ۲ است. با این تفاوت که علی رغم مخالفتهای شدید خانواده، با دختری که او را فریفته قرار ازدواج هم گذاشته! به گفته خودش حدود ۸ میلیون (یا ۶ میلیون) هم برایش خرج کرده بود! آن هم پولهایی که به بهانه هایی شبیه آنچه برای من درست کرده بود، از اساتید و دانشجویان گرفته بود.
ایشان هم بعد از ماهها، متوجه ارتباطات متعدد این دختر با پسرهای دیگر می شود و ارتباطش را قطع می کند. گفت الان دارد در جایی از ۸ صبح تا ۸ شب برای حقوقی کمتر از ۱ میلیون کارگری می کند تا بدهیهایی که بالا آورده را بدهد…


۴) مشابه این موضوع و خیلی بدتر از آن که منجر به عقد هم شد حدود ۴ سال قبل برای آقا پسر فارغ التحصیل ارشد ما رخ داد که گرفتار یک دختر خانمی شد که حدود ۱۰ سال از خودش کوچکتر بود! بعد مشخص شد تله بوده و خانواده دختر قصد تلکه کردن پسر را داشته اند و متاسفانه طی یکسال ایشان خانه و ماشینش را از دست داد و مجبور شد طلاق هم بگیرد…


و اما چند نکته:

۱٫ دختران خوب و سالم، معمولا حیایشان اجازه نمی دهد خودشان به پسری ابراز علاقه کنند. لذا از تمام پسرهای ساده دل خواهش می کنم با یک عشوه یا پیام عاشقانه دختر، دست و پایشان را گم نکنند.

۲٫ پدر و مادر معمولا خیرخواه ما هستند. حتما چنین اتفاقهای مهمی را با آنها یا حداقل یک بزرگتر دیگر که تجربه ازدواج داشته در میان بگذارید.

۳٫ دختران ساده دل هم بد نیست به این شبه ضرب المثل که سالهای اخیر باب شده توجه کنند: پسر (بی حیا) به خاطر یک آرزوی شهوانی، ممکن است با هزار دختر دوست شود و دختر (ساده دل) برای رسیدن به هزاران آرزو، با یک پسر دوست می شود!
به عبارتی نوعا پسرهایی که به سراغ شما می آیند و قربان چشم و ابرویتان می شوند، به خاطر ازدواج نیست. کافیست گوشی ایشان را دقیقه ای امانت بگیرید و سری به فضای مجازی اش بزنید. دلشان دل که نیست، دریاست ? همین طور گفتگوهای عشقولانه است که با دریایی از دختران بیچاره رد و بدل می شود، باشد که یکی به تورشان گرفتار شود.

خواهشا مراقب پاکی خودتان باشید و اگر غریزه تان شما را تحریک می کند در اولین فرصت ازدواج کنید. ازدواج بعد از هوا و آب و غذا، مهمترین نیاز بشر است. اگر قرار باشد همه دوست بازی کنند، نسل بشر منقرض می شود. ازدواج یک پیوند الهی است که طرفین را نسبت به یکدیگر متعهد می کند در حالیکه در رابطه دوستی، هیچ تعهدی بین طرفین نیست و البته معمولا دختر خانم آسیب می بیند.

Share

ازدواج و ارضای غریزه جنسی در نگاه استاد قرائتی

دنبال مطلبی از آقای قرائتی می‌گشتم که چشمم به مطلب جالبتری افتاد! صحبتهایی در مورد مسائل جنسی و ازدواج که بنده به شدت با آنها موافقم؛ هر چند موانع بسیار زیادی بر سر راه این صحبتها هست. از جمله خود خانواده‌ها که غالبا به خاطر حرف مردم و یک سری خرافات و مزخرفات، فرزندان خود و دیگران را درمنگنه می‌گذارند.
این صحبتها را در چند سایت دیدم که هر کدام خلاصه‌ای نوشته بودند. من سعی کردم یه جورایی از جمع آنها، نسخه‌ی کاملتری ارائه کنم. نوشته‌های به رنگ خاکستری حاشیه‌های بنده است!

صحبتهای آقای قرائتی در کنگره خانواده و سلامت جنسی

اول که می‌نشیند، می‌گوید این گل جلوی سن را بردارید، من ۳ – ۲ نفر را نمی‌بینم. آخر جلسه هم اعلام می‌کند که؛ «این نظر من بود، حالا خودتان با هم بنشینید درمورد این قضیه حرف بزنید. اما چند نفر با نظر من موافقند؟». دست‌های تعداد زیادی از حاضران بلند می‌شود. در تمام مدت سخنرانی، حاضران، هم در حال گوش‌دادن به «درس‌هایی از قرآن» بودند و هم درحال خنده. معلوم بود که استاد قرائتی دارد سخن می‌گوید.

من درباره این مسئله قبلا مطالعه جامعی نکرده بودم اما پریشب رفتم نکته‌هایی یادداشت کردم که چیزی شد نزدیک به ۷۰ نکته. تا هرجایش را که رسیدم، اینجا می‌گویم و بقیه را شاید کتابش کردم.

مثل ما درمورد غریزه جنسی، مثل کسی است که جایی مهمان است، چراغ خاموش است و به جای اینکه برود از صاحبخانه بپرسد که کبریت کجاست، تمام آشپزخانه را به هم می‌ریزد، آخرش هم پیدا نمی‌کند؛ درحالی که اگر می‌رفت از صاحبخانه می‌پرسید، راحت کبریت را پیدا می‌کرد. درمورد غریزه جنسی هم همین‌طور است. به جای اینکه از خالق حکیم‌مان بپرسیم که ما در این مورد باید چه بکنیم و چه نکنیم، گیر کرده‌ایم و نمی‌دانیم چه بکنیم.

من کشورهای غربی و اروپایی و آمریکایی زیاد رفته‌ام. همین ماه رمضان امسال هم آمریکا بودم. به نظرم این غربی‌ها در کیف‌کردن از شهوت هم کلاه سرشان رفته؛ فکر می‌کنند خیلی آزادند و خیلی خوش هستند اما کلاه سرشان رفته. از نظر شما، افطاری بیشتر مزه می‌دهد یا شام؟ معلوم است که افطاری. اگر شما چند ساعت گرسنگی کشیده باشی، بعد بیایی بنشینی سر سفره غذا، این خیلی بیشتر به‌ات مزه می‌دهد. درباره شهوت هم همین‌طور است؛ کسی که دائم نگاهش این طرف و آن طرف بوده، زن‌های مختلف را دیده، زن با مرد و مرد با زن اختلاط داشته، یک نگاه به این، یک خنده به آن و… این دیگر همسر خودش برایش هیچ لطفی ندارد، تکراری است؛ درصورتی که مؤمن از همسرش لذت می‌برد؛ یک لذت عمیق.

تمرکز یک اصل است؛ نه تنها در این مورد، در عبادت هم شرط است. می‌گویند جلوی بازار، نماز نخوانید؛ چرا؟ چون هی آدم می‌رود و می‌آید و حواستان پرت می‌شود. در احادیث ما آمده است قاضی اگر کفش‌اش تنگ است، نباید قضاوت کند چون تمرکز ندارد و قضاوت‌اش درست نیست. در درس‌خواندن هم باید تمرکز داشت وگرنه چیزی یاد نمی‌گیریم.

نگه داشتن چشم، باعث می‌شود مرد زنش را با دیگران مقایسه نکند. آن‌وقت وقتی می‌آید خانه و زنش را می‌بیند، ‌او را زیباترین زن دنیا می‌بیند چون زن دیگری را ندیده. حتی اگر نمره زنش ۱۳ هم باشد، برای او بهترین نمره است؛ برای همین است که در قرآن سفارش شده مردها و زن‌ها نگاهشان را نگه دارند. به زن‌ها هم توصیه شده زینت‌هایشان را آشکار نکنند. این باعث می‌شود زن خودش را به رقابت با زن‌های دیگر نیندازد. معلوم است که اگر زنی بخواهد با ۲۰۰ تا زن دیگر رقابت کند (در زیبایی، در آرایش و در لباس) حتما شکست می‌خورد.

پس بهتر است ببینیم خالق ما در مورد سلامت خانواده و سلامت جنسی چه می‌گوید، آن‌وقت نه خیلی نیازی به کنگره داریم و نه تشکل و کمیسیون و شورای عالی و…

چرا زشت است؟
خالق می‌گوید خانواده قداست دارد. ۲ رکعت نماز فرد متاهل از ۷۰ سال عبادت انسان مجرد بالاتر است. خانواده باعث کم‌شدن جرم و جنایت می‌شود، باعث کاهش تنش‌ها می‌شود. وضع اقتصادی آدم‌ها را خوب می‌کند (برای بنده که به شدت جواب داد). در قرآن آمده است کسانی که با همسران خود رابطه زناشویی دارند را نباید ملامت کرد؛ «الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین»؛ درصورتی که در جامعه ما، یک چیزهایی رسم شده که خودمان تویش گیر کرده‌ایم و هیچ ارتباطی هم به دین و قرآن ندارد. چرا زنی که بیوه شده نباید ازدواج کند؟ «نه، زشت است…» چرا زشت است؟ یا می‌گویند زن و شوهر در دوران عقد نباید نزدیکی داشته باشند. چرا؟ این را از کجا درآورده‌اید؟ «نه، اینجا خانه پدرش است، خانه خاله است، خانه عمه است، نمی‌شود، زشت است…» کی گفته زشت است؟ این جوان‌ها نیاز دارند به این موضوع، باید خانه هرکس که هست، برایشان اتاق خلوت بگذارید تا با هم باشند. زشتی ندارد، شرعا زن و شوهر هستند. ما یک لحاف کرسی را برداشته‌ایم و کرده‌ایم «لنگ»، آن‌وقت می‌خواهیم آن را ببندیم به کمرمان! خب، معلوم است که نمی‌شود. «حج تمتع» را برای چی اسمش را گذاشته‌اند حج تمتع؟ برای اینکه بعد از احرام شما بروید و از همسر شرعی‌تان «تمتع» بگیرید و لذت ببرید.

قرآن عبادت را باعث تقوا دانسته و تقوا را باعث فلاح. سوره مومنون را ببینید؛ «قدافلح المومنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون والذین هم عن اللغو معرضون…» تا آنجا که می‌فرماید در وصف مومنینی که به فلاح رسیدند؛ «والذین هم لفروجهم حافظون، الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین» (آیات ۱۶ – ۱ سوره مؤمنون). ببینید که در اینجا، خشوع و گریه در نماز را کنار استفاده از همسر گذاشته؛ دین و لذت جنسی. چقدر عالی و ظریف اینها را در کنار هم آورده.

از روی میخ بلند شوید!
بعضی‌ها یک گیرهایی برای ازدواج گذاشته‌اند که خیلی عجیب است؛ «اول لیسانس‌ام را بگیرم، بعد…». در اسلام این‌طوری نیست؛ بهره‌بردن از همسر که لیسانس و دیپلم نمی‌شناسد. چرا وقتی شما تشنه‌ای، نمی‌گویی اول لیسانس‌ام را بگیرم، بعد آب بخورم؟! «اول دختر اول باید ازدواج کند، بعد دومی.» چه ربطی دارد؟ آمدیم و دختر اول هیچ‌وقت نخواهد ازدواج کند. یک خانمی چند وقت پیش برای من نامه نوشت که از دست پدر و مادرم خیلی شاکی‌ام؛ آن موقع که من پیش‌دانشگاهی بودم، خواستگارهای خوبی داشتم، نگذاشتند ازدواج کنم. حالا دانشگاه‌ام را هم رفته‌ام اما دیگر خواستگار ندارم. ما روی میخ نشسته‌ایم، هی می‌گوییم آخ! خب از روی میخ بلند شو، اینکه دیگر کمیسیون نمی‌خواهد! همان‌طور که حضرت لوط جلوی قوم منحرفش درآمد و گفت «الیس منکم رجل رشید؟» (سوره هود، آیه ۷۸)، ما هم درمورد این مسائل یک آدم رشید می‌خواهیم؛ کسی که صف‌شکنی کند.

در قرآن ۳۰بار کلمه «معروف» آمده، نصفش درمورد رفتار با همسر است. در اسلام، مرد در هر بار کامیابی از همسرش باید مایه بگذارد. در قرآن کیفر زن ناشزه (نافرمان) این است که اول موعظه‌اش کنید، اگر به راه نیامد، رختخواب‌تان را جدا کنید. این-یعنی پشت‌کردن به همسر و محروم‌کردن او از این مسئله- یک کیفر حساب می‌شود. اسلام می‌گوید هیچ‌کس اجازه ندارد همسرش را معلق نگه دارد؛ یعنی باید تکلیفش را با او روشن کند؛ یا باید با او رابطه داشته باشد یا طلاقش بدهد.

پول نداشته باش، زن داشته باش
مشکلات اقتصادی هم نباید مانع ارضای صحیح غریزه جنسی شود. «الان پول ندارم زن بگیرم» یعنی چی؟ پول نداشتن یک مشکل است و همسرنداشتن یک مشکل دیگر. به خانمت بگو الان پول ندارم، حالا عقد کن تا بعدا برویم خانه خودمان (اینجاست که خانواده‌ها به هیچ وجه راضی نمی‌شوند و داماد بیچاره حتما باید خیلی چیزها را داشته باشد!). این قیدهایی که ما برای ازدواج درست کرده‌ایم، به آن ضربه می‌زند. هیچ هم احتیاج به روان‌شناسی و جامعه‌شناسی ندارد. مگر تشنگی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی لازم دارد؟ نیاز به همسر هم مثل آب است. فرق آب با همسر چیست؟ پیامبر روی منبر داشتند سخنرانی می‌کردند، زنی بلند شد و گفت یا رسول‌الله، من شوهر می‌خواهم.

وسط سخنرانی، پیامبر حرفش را قطع کرد – آن‌قدر که موضوع مهم است – و گفت کی این زن را می‌گیرد؟ حالا الان اگر یک خانمی از این در بیاید تو و بگوید من شوهر می‌خواهم، دستگیرش می‌کنیم و تا نبریمش کلانتری، ولش نمی‌کنیم. مگر گناه کرده؟! این قیدها باید برداشته شود.

شما هر چیزی را از دین حذف کنید، فردا باید کنگره‌اش را بگذارید. غریزه جنسی نیاز به آموزش ندارد، شما قیدها را بردارید، گیرها را برطرف کنید، اصلاح کنید، خودش راه خودش را پیدا می‌کند. خواب و خنده و خوراک و… مگر آموزش می‌خواهد؟!

Share