۱. شنیده ایم که نظافت نیمی از ایمان است؛ میدانید چرا؟
۲. در لیوان کثیف، شیرعسل هم که بریزی نمی شود خورد! نصف کار این است که تمیز شود، نیم دیگر ریختن شیر پاک است.
۳. آن پاکیزگی که نیمی از ایمان است، تنها ناظر به نظافت ظاهر نیست، که بیشتر طهارت باطن مورد نظر است.
۴. دل باید پاک شود از رذایل تا بتوان فضایل را در آن جای داد. دیو چو بیرون رود، فرشته درآید.
۵. فرشته باشیم!
این پنج جمله را در انتهای برگه امتحانی الکترونیک ۱ نوشتم! ادامه اش را اینجا میآورم:
از دبستان خواندهایم که نظافت جزئی از ایمان است یا نیمی از ایمان است. در کتاب معراج السعاده، معنای این حدیث را دریافتم که خیلی خلاصه و امروزیاش را در بالا آوردم. واقعیت این است که قلب حرم خداست، گناهان ما آن را به تدریج تیره میکند، تا جایی که اگر پردهها کنار رود، شاید حالمان از خودمان به هم خورد. لذا باید با مواد شوینده به جان دلمان بیفتیم و آن را پاک کنیم تا نصف راه را رفته باشیم و از کثافات تخلیه شویم. مهمترین ماده شوینده، توبه است که هزینه کمی هم دارد اگر همت کنیم. نیم دیگرش میشود پر کردن جان از فضایل اخلاقی و نور الهی که آنها که در این وادی رفتهاند شیرینهایی از آن تعریف میکنند که رشکآور است. ظاهرا این دو مرحله را در ادبیات عرفانی تخلیه (تهی شدن از بدیها) و تحلیه (آراسته شدن به خوبیها) گویند.
اما یک نکته در باب نظافت ظاهر که همیشه نیت میکنم بنویسم و یادم میرود:
اصلا جلوهی خوشی ندارد که جوان ما به لباسش و مویش و خط اتویش رسیدگی کند، اما وقتی به نزدیکی انسان میرسد بوی عرقش اذیت کند، یا هنگامی که حرف میزند، بوی دهانش آزار دهنده باشد. این دو موضوع متاسفانه مبتلابه است، زیاد.