سیه‌کاسه‌ی مهمان کش!

رونق عهد شباب است دگر بستان را *** می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی *** خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش *** خاکروب در میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان *** مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند *** در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح *** هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب ***
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است ***
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد *** وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی *** دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

تفالی به حافظ زدیم و چنین آمد!

Share