عاقبت رباخوار

‌گفت‌: روزی به عیادت بیماری رفتم‌، نگاه ‌کردم اجلش نزدیک بود. کلمه ی شهادت بر او عرضه کردم‌، نگفت‌. هر چند کوشیدم به‌جای کلمه شهادت‌، می‌گـفت‌: «‌ده‌، یـازده‌»‌. پافشاری می‌کردم‌، در من نگریست و گفت‌: ای شیخ‌! روبه‌روی من‌کوهی آتشین است‌، هر وقت قصد می کنم تا تشهد بگویم آتش قصد من می‌کند.

مالک گفت: بعدها از مردم شنیدم که پیشه ی وی رباخواری بوده است و مال به ربا می داده و سود می خورده است.

منبع: تذکره الاولیاء؛ در احوالات مالک دینار

Share

1 نظر در “عاقبت رباخوار

  1. با سلام
    چون اهل شعر و عرفان و … (منظورم از …. چیزهای خوب و درست حسابی) هستی یک شهر رو که جدیدا از سایت تابناک خوندم براتون می نویسم البته ربطش رو خودتون پیدا کنید:

    گدایان بهر روزی طفلشان را کور میخواهند
    طبیبان بهر روزی خلق را رنجور میخواهند
    همیشه مرده شوران راضیند از مردن مردم
    بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند

    البته اگه تونستید مصرع آخر رو یک جوری تصحیح کنید که وزنش به بقیه جور بشه.

    متاسفانه برای اینکه شناخته نشم مجبورم همون ایمیل جعلی رو در محل پست الکترونیک پر کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *