ازدواج آسان – زندگی عاشقانه

ازدواج روزی را زیاد می کندمعمولا داستانهایی که در باب ازدواج و زندگی عاشقانه در کانال اطلاع رسانی ام در سروش قرار می دهم، خیلی مورد توجه قرار می گیرد. چند روز قبل داستانی از زندگی شهید منوچهر مدق در کانالم قرار دادم و باز هم با انبوهی از نظرات دانشجویان و مخاطبین کانال روبرو شدم. ابتدا داستان را بخوانید:

#داستانک عاشقانه از زندگی یک شهید

پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می‌کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید ? یکدست پوشیده بود، در گالری بزرگی گل‌های رزی ? به رنگ‌های مختلف می‌فروخت. ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می‌کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر ردّ نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل‌ها خیره شدم، پیاده شده تا گل‌ها را برایم بخرد ?.

منوچهر همین‌طور همه‌ی گل‌ها را با دستش برمی‌داشت و روی پاهای من می‌ریخت. دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می‌کردند و سوت و کف می‌زدند?. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می‌بینی؟ بعد بگویید بچه حزب‌اللهی‌ها محبت بلد نیستند و به همسرانشان ابراز محبت نمی‌کنند?!

آن روز منوچهر همه‌ی گل‌های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی‌دانستم چه بگویم و چه کلمه‌ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی‌نهایت دوستت دارم ?.

شهید منوچهر مدق، کتاب اینک شوکران

????????????

پی‌نوشت: زودتر ازدواج کنید و برای همسرتان گل بخرید پیش از آنکه پیر شوید ?

میوه‌ای ? که رسیده را باید چید وگرنه می‌پوسد! جوان هم حدودا از سن ۲۰ سالگی می‌رسد و باید ازدواج کند وگرنه ممکن است فاسد ‌شود.

بی‌خیالِ رسوم مادی‌گرایان و #حرف_مردم شوید و طرحی نو دراندازید. آسان ازدواج کنید! ?

????????????

بعد از این مطلب، تعداد زیادی از دانشجویان نظراتی دادند که در قسمت نظرات همین مطلب آنها را منتشر می کنم. نکته مهمی که در این نظرات متوجه شدم این بود که اکثرا جوانان ما دوست دارند زود ازواج کنند و مشکلی هم با موضوعات اقتصادی ندارند. اما والدین به جای اینکه کمک کنند که ازدواج فرزندانشان سریعتر صورت بگیرد، آنقدر موضوع را دشوار می کنند که فرزند بیچاره نمی تواند کاری از پیش ببرد. کاش والدین عزیز بدانند که اگر فرزند جوانشان به دلیل ازدواج نکردن، به گناه بیفتد، آنها در گناه وی شریکند

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که مجردی را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید از کسانی است که در قیامت خداوند به آنان نظر لطف می‌کند. (وسائل الشیعه، ج. ۲۰، ص. ۴۵)
???????????

تجربیات ازدواج آسان

در بین تجربیات ازدواج ساده، مواردی داشتیم که پسر نه شغل داشته و نه خانه و نه ماشین ولی به فضل خدا بعد از ازدواج ابتدا شغل پیدا کرده و در طی ۵-۶ سال به تدریج صاحب خانه و ماشین و فرزند هم شده است. این وعده خدا در قرآن است و خدا بهترین ضامن است.
لطفا اگر شما تجربه‌ای از ازدواج آسان دارید، در بخش نظرات، به اشتراک بگذارید شاید دیگران با خواندن داستان ازدواج شما، انگیزه بگیرند.

Share

20 نظر در “ازدواج آسان – زندگی عاشقانه

  1. سلام استاد
    عرض ارادت
    داشتم تو وبلاگ قدیمی و به روز نشدم چرخ می زدم، این نظرتون رو خوندم که:
    “لبته اگر ازدواج کنید، تمام مشکلات حل می شود! الان خوشی زیر دلتان زده و چون کسی نیست اذیتتان کند، خودت به پر و پای خودت می پیچی!”

    و این روزها چقدر خوب معنی این جمله رو با گوشت و پوست خودم درک می کنم …. الحمد لله.
    الغرض … روز معلم مبارک … با آرزوی سعادت و سربلندی

  2. سلام من فقط میخوام یه قسمت از شرایطی که بر من گذشته رو بازگو کنم برداشت از خودتون
    شما میگید توکل 🙂 این داستان رو با هم بشنویم
    اگر صرفا بخوام نظر خودم رو بگم بنظر ادم معتقدی بودم….
    با توکل به خدا برای دوری از گناه ازدواج کردم(بابا خب منم آدمم دیگه) سربازی هم نرفته بودم کارم هم نداشتم درسم یک سالی بود تموم شده بود (من به علم علاقه واقعی داشتم و معتقد بودم که دانش بهتر از ثروته البته این ایده برای ۱۰ سال پیشها ؛هم دانشش رو داشتم و هم مدرک مناسبی نمیگم چون که…) البته بدون برنامه هم نبود یعنی برنامه داشتم برای کار و سربازی،رفتیم خواستگاری(کاملا سنتی) خانواده اون طرف توی خواستگاری گفتن شما حق با هم بودن رو ندارید (دیگه در لفافه گفتم) هم از طرف خانوادهای خودمون بهم گفته شد این یه سختگیریه که خانواده ها صرفا بیان میکنن ولی در واقعیت همچین چیزی رخ نمیده، و هم با منطق جور در نمیامد بخوان اینجور عمل کنن
    سرتون رو دردنیارم نه تنها اینجور عمل کردن که هیچ، بخت هم با ما یار نشد امریه سربازیم رو که از شرکت معتبر داشتم (باز هم نمیتونم بگم) رو اون ماه که من اعزام بودم [لغو] کردن البته برای همه که از اون شرکت گرفته بودیم اینجور شد بعدها هم که پرسیدم برای ۲ ماه بعد هم [لغو] شده بود (خوب شد اعزام رو به تعویق ننداختم) و بعد به روال عادی برگشت
    راستی اینو بگم حدودا ۳ماه عقد بودیم که خواستم برم سربازی امریه هم که [لغو] شده بود (کاری که در نظر داشتم هم یه جورایی نابود شد دیگه ) هنوز ۱ ماهی سرباز نبودیم که دعوای خانوادگی اونا و فشار برای عروسی گرفتن سریعتر و مشکلات دیگه ای که از سخت گیری اونا از همون قضیه بود بیشتر نمود پیدا کرد (هان اخه یکی نیست بگه خب اگر شما اینجور میخواستید خب نامزد بودیم دیگه عقدش چی بود!) ما مثلا عقد کردیم گناه نکنیم اصلا اصول ازدواجم رو بردن زیرپا
    شروع کردن به سخت گیری مهریه گذاشتن اجرا مامور اوردن درب خونه به پادگان درخواست دادگاه اومد که بهم سخت بگیرن نفقه گذاشتن اجرا (قوانینمون منو کشته: میگن شما باید شروع کنین به دادن مهریه و نفقه. اینو داشته باشید میگن چون دختره، شما حق اینو ندارین که درخواست تمکین بدید باید اول مهریه رو بدید مهریه =۳۰۰ سکه تازه بعدش که مهریه رو دادید اگر تمکین نکرد دیگه نفقه نمیخواد بدین) اینا رو بگذارید کنار این که شما براشون سرویس طلا بردید و کلی کادو های لوازم برقی دیگه
    دیگه پشت دستم رو داغ کردم اگر ازین شرایط جون سالم به در ببرم مهریه فقط یه تعداد شاخه گل حتی اگر دختره یکی از فرشته های خدا باشه
    تازه شدن داستان، اعصاب بنده رو بهم ریخت من رها میکنم..

    • متاسفانه فرهنگ اشتباه برخی خانواده ها، مشکلات جوانان را بیشتر می کند. آرزو می کنم، ان شاءالله ازدواج بعدی تان با موفقیت همراه باشد.

  3. همه ی ما به دنبال به دست آوردن هستیم و این اصلا چیز بدی نیست ولی آیا حاضریم هزینه اش را بپردازیم؟ هزینه های مادی و معنوی؟
    من فکر می کنم که ما باید بیشتر فکر کنیم و به موقع هزینه ها را بپردازیم؛اینطور بگویم ما باید درست و به موقع حساب کتاب کنیم و البته دقیق و با در نظر گرفتن همه چیز
    هرچه با ما می کند تدبیر ناقص می کند
    درد ما را این طبیب خام افزون کرده است
    صائب تبریزی
    و البته بعضی چیزها را نمی توان به صورت دنیوی حساب کتاب کرد و نتیجه را پیشبینی کرد، مثالش کارهای شیطان است که می بینیم مثلا با گذشت چند دهه زمان، مکر و نیرنگش به خودش برمی گردد و نتیجه عکس می شود. بگذارید مثالی بزنم: پسر می خواهد با دختری خوب ازدواج کند و دختر هم همینطور، اما آیا حاضریم هزینه اش را بپردازیم؟ مثلا آیا خانواده ی دختر حاضر است برای مدتی که پسر درآمدی ندارد هزینه های دختر خودشان را تامین کنند؟ یا مثلا خانواده ی پسر، خانه ی پسر و هزینه های پسر خودش را پوشش دهد؟ جوابی که در عمل داده می شود، منفی است. اکثرا می خواهند که اسب زین کرده سوار شوند و حاضر نیستیم گذشت کنیم و پوشش ریسک دهیم و ضمانت کنیم و مسئولیت بپذیریم و از هر دو طرف توقع ها بالاست اما چرا؟ چرا باید زیر تعهدات سنگین مهریه برویم؟ و دیون دنیوی و اخروی بالا برای خود بسازیم و برای کار خوبی مثل ازدواج،در گناه نپرداختن مهریه برویم؟ یا چرا زیر بار تعهدات سنگین جهیزیه یا عروسی برویم؟ و به خاطر همسر و توقعاتش، اسراف کنیم! ناراحت کننده است که در گذشته (و حتی حال) افراد برای یک شب عروسی یا عزا ،باغ های بزرگ خود را به باد می دادند تا دهان مردم را ببندند ،اما اگر این عرف مردم است، به آن بگویید نباشد و این بت را بشکنید.
    خواه ناخواه، ما انتخاب می کنیم و در این انتخاب، اصلا گزینه هایی را دون شأن خود می بینیم که البته حذف این گزینه ها باخت دو طرفه است، مثلا نادیده می گیریم اگر شخص قبلا ازدواج کرده باشد، یا اگر پدرش تجدید فراش کرده باشد، یا اگر از نظر مالی فقیر باشد، یا اگر دختر از پسر بزرگتر باشد، یا…. گویی همه ی این ها و چیزی بیشتر از همه ی اینها، مانع انتخاب های درست می شود. ما صحبت از ازدواج آسان می کنیم و آن را خوب می دانیم اما حاضر نیستیم، انتخاب هایمان را اصلاح کنیم و نمی خواهیم درست انتخاب کنیم و شاید گروهی از ما، عملاً دختران لوس پرتوقع یا پسران متکبر پولدار را ترجیح می دهیم، اما چرا؟
    آنچه که من راه فرار لااقل برای خودم یافتم را با مثالی بیان می کنم: بارها مشاهده می کنم که گوشی های بالارده ی چند سال پیش، بسیار بهتر از گوشی های میانرده ی امسال هستند در حالی که هم قیمت عرضه می شوند، اما ترجیح چیست؟ زرق و برق و تبلیغات گوشی، یا آنچه از محتوا و امکانات که ارائه می دهد؟ آیا ما مارک را کورکورانه انتخاب می کنیم، یا بعد از سنجش همه جانبه و بدون تعصب انتخاب می کنیم؟ حتی آیا الزامی وجود دارد که انتخاب همسر از فقط ایران باشد یا از جز ایران؟ چرا نه؟ احکام ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب را از مرجع خود جویا شوید، و قطعا برعکس این قضیه، یعنی ازدواج زن مسلمان با اهل کتاب حرام است.

  4. سلام
    من از سال ۹۴ دانشجوی [دکتری] هستم. قبل از آن توسط اساتید و دوستانم و بعد از آن توسط شما و دوستان و اقوام به ازدواج تشویق میشدم و میشوم. البته چند مشکل برای من وجود داشت که یکی مهم بود و الحمدلله تا حد زیادی حل شده و الان راحت تر میتوانم به موضوع ازدواج بپردازم.

    مسئله مهمی که هیچکدام از مخاطبان شما به ان اشاره نکردند این است که من ندیدم که از متاهلینی که انتخاب درستی برای همسر داشته اند از ازدواج ناراضی باشند و تقریبا همگی به من تاکید دارند که #زودتر ازدواج کنم. این درحالیست که مشکلات پیشروی ما برای زندگی مشترک احتمالا برای این دوستان نیز وجود داشته و دارد ولی احتمالا تحمل این مشکلات پس ازدواج راحت تر شود، ضمن اینکه #لطف_خداوند نیز قطعا بیشتر شامل حال انسان متاهل میشود.

    امروز به طور اتفاقی تاریخ را بررسی کردم و متوجه شدم فردا روز تولدم است و از فردا وارد سال جدیدی در زندگی میشوم. جالب اینکه بدلیل نوع تربیت و تمایل خودم در اکثر سالهای زندگی همراه با درس به کار هم پرداخته ام (حتی وقتی دبستانی بودم در تابستان و ایام نوروز) و خوشبختانه از دوران ارشد و دکتری کارهایی که انجام میدهم مرتبط با تحصیل است ولی نکته اصلی این است که دارایی کنونی من از دارایی دوستان متاهل هم سن و سال خودم خیلی کمتر است و این موضوع احتمالا بیانگر زندگی با برنامه اشخاص متاهل است. ضمن اینکه هر چه بررسی میکنم دوستان متاهل رضایتی در باطن دارند که من ندارم.
    سال گذشته خواهرم با یک مراسم عقد در یک بعد از ظهر و یک سفر مشهد زندگی خود را اغاز کرد. من فکر میکنم با توکل به خدا، برکت انتخاب درست و ازدواج نهایتا بر همه مشکلات مالی و خانوادگی که دوستان به ان اشاره کردند غلبه میکند و امیدوارم در سال جدید زندگی خودم بتوانم همسری مناسب پیدا کنم و به جمع متاهلین بپیوندم.

  5. سلام
    من به شخصه چندین جا برای خواستگاری و .. رفتم. موردهای خوبی هم دیدیم. ولی دو موردشون با اینکه خانواده های فوق العاده مذهبی ای بودند، با یک بهانه واحد من رو رد کردند: (شما خیلی مومنی!)
    این هم یه مدل از سنگ اندازی های خانواده هاست که تکلیفشون با خودشون مشخص نیست. از همون مدلی که همه چیز رو با قید: (حالا یه بار که چیزی نمیشه / یا حالا یه شب هزار شب نمیشه) میخوان دور بزنن. و احکام دینی رو تا جایی که اذیت نشن دوست دارند اجرا کنند…

    [نکته دیگه اینکه] همین الان خیلی ها از دوستان خود من هستند که صرفا بخاطر عدم شناخت گزینه مناسب ازدواجشون به تاخیر افتاده. یک تابوی غلط هم هست که اجازه نمیده بچه حزب اللهی ها از دانشگاه اقدام به ازدواج کنند. راهکارش هم ساده است. همین نقش نهاد و اساتید خوب و متعهد [که می توانند افراد هم کفو را به هم برسانند]

  6. عرض سلام و ادب و احترام
    بنده دانشجوی چند سال گذشته شما هستم
    من سال سوم دانشگاه (سال ۹۴) ازدواج کردم و در سال ۹۶ با اینکه یک سال از سربازیم مانده بود مستقل شدم.
    به این افتخار میکنم که بدون کوچکترین درخواستی از فردی و فقط با #توکل به خدا و توسل به امام ها زندگی من چرخید و کماکان داره میچرخه
    خدا رو شاکرم که با دست خالی ازدواج کردم فقط به امید فضل الهی که در قران وعده اونو داده و الحمدلله به عینه در زندگی خودم دیدم.
    ان‌شاءالله با آسان گرفتن مراسم ازدواج و جهیزیه و کم کردن توقعات به راحتی هر چه تمام تر میشود تشکیل زندگی داد.
    دوستان ما که پیام ها رو دادن مقداری باید از هوششون هم استفاده کنن. و مقداری سطح توقعاتشون رو پایین بیارن و تلاش صد چندانی کنن که سطح توقعات والدین و خانمشون رو هم پایین بکشن البته با هوش و ذکاوت. مجال صحبت زیاد اینجا نیست ولی هر کدام از دوستان خواست میتونم چند راهکاری که خودم استفاده کردم رو در اختیارشون بذارم

  7. نظر یکی از فارغ‌التحصیلان ارشد (خانم)

    سلام
    فکر میکنم جوونها (حداقل یه تعداد زیادی از اونها ان شاءا…!) تصمیم به ازدواج دارن و بخش اعظمی هم درگیر این رسوم مادی گرایان و حرف مردم نیستند! متاسفانه ارزش گذاری های غلط بسیاری از خانواده ها در انتخاب فرد موردنظر در ازدواج (که تعداد کمی از جوونها این مشکل رو دارن!!!) حسابی کار رو برای جوونها سخت کرده!
    واقعا جای تأسفه که معیارهای انتخابمون انقدر دنیایی و ظاهریه!

  8. با سلام و عرض ادب؛
    آقای دکتر انقدر شرایط سخت شده که واقعا ازدواج رو برای هر دو طرف سخت‌تر از قبل کرده، شاید قبلا با هزینه کم میشد ازدواج کرد اما الان کوچکترین مراسم و همینطور کمترین جهیزیه هزینه سنگینی رو برای خانواده‌ها ایجاد می‌کنه این یکی از دلایل میتونه باشه از نظر من، و این با توجه به این بود که میشه ازدواج آسان داشت نه زندگی تجملی!!!

    و بحث دیگه اینه که سطح اطمینان در جامعه پایینه، درسته هیچ آدمی بی عیب نیست ولی در این شرایط میزان تفاهم افراد هم کمتر شده و همینطور صبر و تحمل و سازش!

    و یه نکته دیگه اینکه من با برخوردی که با اطرافیانم داشتم بیشتر ترجیح میدن از ایران برن یا برای ادامه تحصیل و یا کلا برای زندگی! و نکته مهمتر اینکه خانواده‌های این افراد با اینکه تحصیل کرده هستند برای رفتن فرزندشون پیگیرترن و مصرتر هستن، و این موضوع برای من هنوز جای سواله!!!

    و در آخر جدا از این موضوعات، خانواده‌هایی مثل خانواده من هستند که از ترس تنها موندن حاضر به ازدواج آخرین فرزندشون نمیشن…!!!

    • سلام
      بله، شرایط سخت است ولی العیاذ بالله، خدا که نمرده! اگر از خودش بخواهیم، شرایط را فراهم می کند.
      در مورد خروج از کشور، شاید خانواده هایی که شما با آنها ارتباط دارید، چنین تفکری دارند وگرنه غالب مردم تمایل دارند در ایران بمانند. پیشنهاد می کنم این دوستان را با سایت خارج بدون فیلتر یا کانال آنها در تلگرام و سروش آشنا کنید. حتما نظرشان تغییر خواهد کرد. ایران با تمام مشکلاتش، نسبت به بسیاری از کشورهای اروپایی شرف دارد.

      نگرانی خانواده‌تان را می توانید با گفتگو برطرف کنید ان شاءالله

  9. سلام
    گاهی شاید بهتر باشه اینجور چیزا در حد همون داستان بمونه واقعیت جامعه یه چیز دیگه‌ست ازدواج آسان کجاست، بیشتر در حد همون شعاره من ندیدم تا حالا.
    فاز خونواده ها هم یه چیز دیگه‌ست.
    بعضی چیزا با این شرایط جامعه امروز به لطف مسئولین تبدیل به افسانه شده.

    • هر چیزی که ما ندیدیم به این معنی نیست که وجود هم نداره!
      سه تن از برادران من، بدون اینکه تالار بگیرند به خانه بخت رفتند. مراسم کاملا سنتی و در خانه‌ها برگزار شد. آخرینش متولد ۱۳۶۸ است که چندان دور نیست. ایشون بعد عقد ساده و بدون خرج، با خانم به سفر مشهد رفتند و در برگشت به مهمانانی که دعوت شده بودند، شام دادند و تمام?
      الان هم صاحب فرزند ۱.۵ ساله است.
      البته قبول دارم که همراهی بزرگترها خیلی مهم است.

    • سلام
      واقعیت جامعه اینه که مردم ما، سطح توکّلشون کم شده و همه چیز رو دارن با معیارهای مادی و دو دو تا چهارتای خودشون حساب کتاب میکنن.
      انگار نه انگار که خدا در #قرآن گفته من از #فضل خودم شما رو بی نیاز میکنم، و انگار نه انگار که پیامبر فرموده کسی که از ترس فقر ازدواج نکند، از ما نیست.
      واقعیت جامعه رو کسی غیر از ما نمی سازه، واقعیت جامعه اینه که به خاطر اینکه سطح رفاه در جامعه در مقطعی بالا رفت، مردم به تجملات روی آوردند و انتظارها و توقع ها بالا رفت، در حالی که شروع یک زندگی نیاز به خیلی از تجملات نداره و اونقدر هزینه بردار نیست، اگر ما خودمون رو درگیر این تجملات نکنیم.
      همچنین، زندگی شهید مدقّ گرانقدر که من خیلی دوستشون دارم و بارها و بارها این کتاب رو خوندم، #داستان_نیست که این دوست عزیز از اون تعبیر به داستان میکنن، یک واقعیته، که البته متأسفانه به خاطر کمبود مطالعه و کمبود اطلاعات در عزیزانی مشابه این دوستمون، فکر می‌کنند افسانه است. اگر بگردند و اطلاعاتشون رو زیاد کنند، تو جامعه فعلی و در بین همین افرادی که دارن باهاشون زندگی میکنن، شهید مدق زیاده.

      • بله، ما کم توکل نکردیم، دلمون رو هم واقعا خالص کردیم، ولی وقتی میگن با ذکر گفتن آب و نون درست نمیشه چی بگیم.
        وقتی از بد ماجرا یا از قسمت، تو دوره و زمونه ای زندگی میکنیم که هر چی کار کنیم باز عقب میمونیم چی، انصافا آدم هر چقدرم کم توقع باشه و سطح انتظارشم بیاره پایین، این وضع کار و زندگی. دو نفری هم خرج زندگی بدن کافی نیست، بعد میگن جوونا سطح توقعشون رفته بالا!
        شما یه جوون رو در نظر بگیرین که هیچ پشتوانه ای نداره به جز خدا، چند سال باید کار کنه زحمت بکشه تا بتونه خرج وسایل. واسه شروع زندگیش رو تامین کنه؟

      • توکل یعنی اینکه دو دوتا چهارتا نکنیم. واقعا قصه بعد از ازدواج عوض می شود. من قبل از ازدواج در یک شرکت خصوصی شاغل بودم ولی تقریبا هیچ پس اندازی نداشتم و هر چه درآمد داشتم خرج می شد! بعد از عقد، روزی در همین ایام پاییز یا اوایل زمستان (سال ۸۴) همسرم گفت کی می خوای ماشین بخری! به خنده گفتم، در طرح ۵۰ ساله دوم، ماشین هم می خرم ان شاءالله!؟ همسرم گفت هر طور دوست داری فکر کن! باید تا سال دیگه ماشین بخری! و من آبان ۸۵ یک سمند صفر تحویل گرفتم. ۴ سال بعد هم به فضل خدا، صاحب خانه شدم. که اینها نعمتهایی بود که خدا بعد از ازدواج به من عنایت کرد.

  10. با سلام و احترام
    رسم و رسوم خونواده ها دست و پای ما رو بسته، ما که هر چی تلاش کردیم یا این‌ور مخالفت کردن یا اونور. به هر قیمتی بود کار پیدا کردیم وضع زندگی و کشور ازین رو به اون رو شد، هر چی توکل به خدا کردیم قسمت نبود انگار
    همیشه تشویق به ازدواجتون رو دیدم آقای دکتر، اما چقدر خوب میشد که همین حرفا رو خونواده ها هم درک کنن.
    نمیشه که آدم ازدواج کنه اما قید همه چی رو بزنه
    خوش به حال اونها که بزرگترهاشون واقعا براشون بزرگی میکنن و دست جوونا رو میگیرن…با احترام?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *