سفر به شهرستان

سفر چند روزه‏ای داشتم به مشهد و خضری. نایب الزیاره دوستان بودم. ان شاءالله این آخرین برگشت من به خانه‏ام در تهران خواهد بود. همان طور که در ابتدای سال جاری، این سال را به نام دفاع از رساله و خروج از تهران نامگذاری کرده بودم قصد دارم که به زودی این کار را بکنم… امیدوارم که موفق هم بشم. از زندگی در تهران، این اژدهای هفت سر، خسته شده‏ام.

حلول ماه مبارک رمضان هم بر همه‏ی مسلمانان مبارک باد.

Share

یک روز متنوع

چگونه امروزمان را متنوع کنیم!
می‌توانید سهمیه‌ی بنزین‌تان را دو ماهه تمام کرده و امروز بنزین آزاد بزنید و از زندگی لذت ببرید!، می‌توانید امروز به مهمانی رفته و هنگامی که در کوچه پس کوچه‌های تنگ محله با دنده عقب قصد ورود و پارک دارید، ماشین مبارک را به گارد ریل! کنار کوچه بخراشید و بعد به زرنگی خودتان بخندید… می‌شود غذای مهمانی را به همراه میزبان در پشت بام و روی منقل طبخ کنید. البته اگر منقل گم شده بود، از فرغون هم می‌شه استفاده کرد!!
فرقون در غیاب منقل!

در حین روشن کردن ذغالها میزبان می‌تواند پیت نفت را از بالا روی منقل بگیرد و آتش آن را شعله ور کند آنقدر که به پیت نفت برسد و در یک چشم به هم زدن دستش سوخته و او مجبور شود که پیت نفت شعله ور را روی آسفالت پشت بام رها کرده، آتش به پا کند و دستپاچه یک گونی هم روی آن بیندازد که مثلا آتش خاموش شود!! آخر سر بعد از سوختن چندین متر آسفالت پشت بام، شنهای پشت بام به دادتان می‌رسد!

آتشی که خوشبختانه خاموش شد

می‌شود از مهمانی برگردید و در خانه تکنواندوی هادی ساعی را نگاه کنید و لذت ببرید. می‌توانید وبلاگ بنویسید. و هزاران کار دیگر که روزتان را متنوع می‏کند…؟ برای من البته همین قدر هم زیاد بود!

Share