سال ۱۳۷۹ از چند تن از دوستان خوبم خواستم که نوشتهای برایم بنویسند که به یادگار نگه دارم. هیچ کدام ننوشتند جز یک نفر که انتظار نداشتم. آن یک نفر مصطفی مرادی بود، مردی از تبار قم. شعری نوشت که بسیار به دلم چسبید. امروز توی ذهنم بود که مطلبی برای نیمهی شعبان بنویسم، یادم از آن شعر آمد. نمیدانم شاعرش کیه، شاید خود مصطفی این شعر را سروده باشد، ولی هر چه که هست آنقدر برایم خوشایند بوده که آن کاغذ تا الان تا نخورده در پوشهی اسنادم باقی مانده…
در مطلع شعر نوشته شده بود: تقدیم به خاک پای یوسف زهرا؛ امیدوارم که خاک پای حضرت ولیعصر (عج) باشیم.
ای آفتـاب بیافول عشـق مهــدی | وای طلعت رویت طلوع عشق مهـدی |
ای بردن نامت نزول عشق مهـدی | وای حب تو شرط قبول عشق مهـدی |
تو آخرین تیری که خالق در کمان داشت
کز لحظـهی اول دل ما را نشان داشت |
|
ما سیـزده آلاله را بوییــده بودیم | در سیـزده میخانه می نوشـیده بودیم |
با سیـزده خورشید ره پیموده بودیم | سربسته میگویم خدا را دیده بودیم |
اما تو چیز دیگری هستی، نگـارم
جمعی، اگر چه فرد باشی ای بهـارم |
|
در قاب سینه چون شمایل جای داری | از دیده پنهانی و در دل جای داری |
غایب ولی هر کوی و منزل جای داری | در پرده اما صدر محفل جای داری |
نادیده ای یوسف خریدار تو هستیم
آزادهایم امـا، گرفتـار تو هستـیم |
|
ای مظهر مردانگی ای مرد، برگرد | ای گرمی کاشانههای سرد، برگرد |
ای چارهساز هر دل پردرد، برگرد | برگرد ای یار بیـابانگـرد، برگرد |
برگرد ای یوسف که ما چشم انتظاریم
امـید دل، بر دیدنت امیـدواریم |
|
امروز یه پیرمردی به رادیو زنگ زد وگفت: خدا میگه ۱۳ تا معصوم رو فرستادم شما قدرشونو ندونستین و اکثر اونها رو کشتید. این آخریشو به این راحتیها در اختیار شما نمیگذارم. باید التماس کنید، باید با تمام وجود اونو بخواید. باید از ته دل دعا کنید…
به راستی اگر همین نیمهی شعبان، یا جمعهی آینده، امام زمان بیاد ما چه خواهیم کرد؟ اصلا انتظار داریم که بیاد؟ خیلی از ما دعا میکنیم که خدایا ظهور امام زمان (عج) را نزدیک فرما ولی مسائل بسیار پیش پا افتادهای رو که ایشون از شیعیانش انتظار داره رعایت نمیکنیم. امروزه در کشور ما انصاف تقریبا بیمعنی شده، به هر مغازهای که میرویم به صورت پیش فرض انتظار داریم که فروشنده جنسش را قالب کند. ترازوها ناراست شده و ارزشها رخت بربستهاند. سازمانها تا جایی که میتوانند ارباب رجوع را میدوانند. وام قرضالحسنه معنای خودش را از دست داده. برادر به برادر رحم نمیکند. دخترکان، ساعتهای طولانی از روزشان را به آرایش میپردازند. عروس خانمها از امام زمان فقط سنشان را خوب میدانند که معادل آن را سکهی طلا برای مهریه تعیین کنند. معصومیت کودکان بیسرپرست، دستمایهی کسب درآمد انسانهای بیوجدان شده و از آنها کودکان خیابانی آفریده که صبح تا شب برای آنها گدایی میکنند. صاحبخانهها به مستاجرین رحم نمیکنند، گویی نمیدانند که مالکیت دنیا چند صباحی بیش نخواهد بود…
زمینه باید آماده شود، زمینه را باید ما آماده کنیم. دو سه روز قبل تلویزیون، عروس و دامادی را نشان داد که خرج عروسی و سفر حج والدینشان را کنار گذاشته و برای دهاتشان یک آمبولانس خریداری کرده بودند. اینها کارهایی است که امام زمان میپسندد. هر سال عمره رفتن و هر شب نماز خواندن، هنر نیست، هنر آن است که به خلق خدا خدمت کنیم. احساس خوشایندی که از خدمت به خلق در انسان ایجاد میشود با هیچ یک از عبادات دیگر حاصل نمیشود. امام علی (ع) هر شب به نیازمندان جامعهاش رسیدگی میکرد. انسانهای بزرگ به خاطر عبادات شبانهشان بزرگ نشدهاند، به خاطر خدماتی که به دیگران کردهاند بزرگ شدهاند.
خداوندا به ما توفیق خدمت به دیگران عنایت کن…