در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است *** صُراحی می ناب و سفینه غزل است
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است *** پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس *** ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب *** جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
بگیر طره مه چهرهای و قصه مخوان *** که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت *** ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش *** چنین که حافظ ما مست باده ازل است
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است، هست؟
۱۳