استفاده بهینه از امکانات بدون شرح
حق ثبت ۵۰۰ تومان، حق تحریر پنج خط (درست ۵ خط) ۳۰ هزار تومان
خدا را سپاس که انتخابات به سلامتی به پایان رسید و الحمدلله میزان مشارکت هم گویا بالاتر از دوره های گذشته مجلس بوده است.
اکنون از دوستان در وزارت ازتباطات تقاضا می کنیم پای مبارکشان را از روی کابل اینترنت بردارند، و از کشتیها هم تمنا می کنیم با احتیاط بیشتر از کنار کابلهای اینترنت مان بگذرند تا اینقدر وقت باارزش ایرانیان در انتظار بارگذاری صفحات وب تلف نشود.
با سپاس
میگم این روزه های تابستان اصل روزه است؛ روزه های زمستون رو میذاره تو جیبش… نماز و روزه هاتون قبول
یک ایمیلی به دستم رسید که در اوج گرسنگی کلی مرا خنداند. برخی از تیکه های بامزه اش را برایتان گذاشتم؛ از باب شاد کردن دل مومن.
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر (New Folder)
دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاک شیراک بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو میخواست
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم
با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم
صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت میکنه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم میخواستم بت بگم سعی کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی!
تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه ۱ نفر؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۲ نفر حساب کن خورزوخان هم هست
داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم
از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم
میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم
رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !
تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!
به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!
هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپولارو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه… اومده میگه… روزنامه میخونی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم
دندونم بد جوری درد میکرد. دستمو گذاشته بودم رو صورتم … دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت، همسایه ها اذیت نشن!
رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم. مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همینجا میخورمش
دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم
به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون آتیش زده. میگه سوخت؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !
به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسه رد شدن از فیلترینگ میخوای؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن!!!
سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است. مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیر می شود . سرانجام سگ را می کشد و زندگی دختربچه را نجات می دهد. پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و می گوید: «تو یک قهرمانی.»
فردا در روزنامه ها می نویسند: “یک نیویورکی شجاع، جان دختر بچه ای را نجات داد.”
آن مرد میگوید: اما من نیویورکی نیستم.
پس روزنامه های صبح مینویسند: “آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد.”
آن مرد دوباره میگوید: «اما من آمریکایی نیستم.»
«خوب، پس تو اهل کجا هستی؟»
«من ایرانی هستم!»
فردای آنروز روزنامه ها اینگونه می نویسند: «یک تندروی مسلمان، سگ بی گناه آمریکایی را کشت!»