بایگانی برچسب: s
پسرم، تولدت مبارک
سال گذشته در چنین روزی، فرشته کوچکی به شدت بی تابی می کرد و برای دیدن دنیای زمینیان لحظه شماری. این شد که خدا اجازه داد حدود ۲۰ روز زودتر از موعد مقرر و تقریبا همزمان با آغاز سال تحصیلی، دانشگاهش را شروع کند. ساعت پخش اخبار بود که پرستار خبر تولدش را آورد و چه خوب کاسبی کرد! یک سال گذشت با تمام سختیها و البته شیرینیهایش. با تمام لالایی ها و بی قراریهایش؛ لالایی از ما و بی قراری از او. الان دیگه پسرم چند قدمی راه می رود و کلماتی بر زبان می راند. وقتی نیازی دارد زیرکانه می گرید و چون شاد می شود معصومانه می خندد. خدایا تو را سپاس بر تمام نعماتی که عطایم کردی و این همه نعمت بزرگ که امانتی است در دست ما. امید که پاسش داریم.
تولدت مبارک پسرم!
۸ماهگی مهدیار
امروزه با توجه به مشکلات فراوان اقتصادی و غیر اقتصادی! خیلیها تن به ازدواج نمی دهند؛ مثل همکارم که با وجود سن زیاد، به دلیل اینکه ازدواج محدودیتهای زیادی را ایجاد می کند، ازدواج نمی کند. حق دارد؛ زندگی مشترک محدودیت زیاد دارد؛ البته برای هر دو طرف؛ لیکن شیرینیهایی هم دارد که به آن سختیها می ارزد و بیشتر. یکی از مهمترین آنها، فرزندان دلبندی است که تا داشتن آنها را تجربه نکنی از درک نعمتش عاجزی!
پسر قند عسلم مدتی است که وارد هشتمین ماه زندگی شده و این روزها، هر چه به دستش برسد می خورد!
این مهدیار بلا
این روزها، مهدیار حداقل ۱۲ ساعت وقت مبارک مرا می گیرد! کافیه بذاریش زمین تا بره به آسمون (ونگش رو می گم). شبها بیداریم و روزها خواب نداریم! البته همیشه اینجوری نیست ها… بیش از هر چیز از شستن و عوض کردن خوشش میاد، یعنی کیف می کنه اونقدر که ما هم به وجد میایم. دلم می خواد یکی از فیلمای بامزه ش رو بذارم (شاید وقتی دیگر). خدا را شکر
با همهی این احوال دیروز موفق شدم نصف رسالهام را برای استادم ارسال کنم (که ملاحظه و تصحیح کنند) و امیدوارم تا ۱۰ روز آینده الباقی را هم بفرستم و به زودی برای جلسه پیش دفاع به تهران بروم.
مهدیار، ۴۵ روزه شد
میلاد مسعود امام رضا علیه السلام، ولی نعمت ما ایرانیان، مبارک باد.
الان ۴۵ روز است که پسرم به دنیا اومده، دو سه هفته قبل که پیش استادم، دکتر کبیر، بودم به نقل از دکتر شریعتی گفت: آدم تا وقتی مجرده در حالت قیامه، وقتی ازدواج میکنه به حالت رکوع میره و با تولد اولین بچه به سجده میافتد! شبهایی که تا صبح پسرم شب زنده داری میکنه به یاد این جمله میافتم…
فردا قراره قند عسل رو ببرم ختنه کنم! دلم میسوزه ولی هر چه سریعتر بهتر…
خدا را شکر، نتیجهی پذیرش یکی از مقالات خارجیام هم سه روز قبل اومد و من کلا خوشحالم، چرا که برای دفاع از رسالهی دکترا داشتن حداقل یک مقالهی ISI لازمه.