داشتم دنبال قلمهای قدیمی میگشتم که پشتیبانی از آنها را برای OCR فراهم کنم که به مطالب جالبی در مورد زرنگار، نرم افزار قدیمی و زیبای تایپ فارسی، برخورد کردم. جالبترینشون مربوط به خاطرات دکتر محمد صنعتی، بنیانگذار شرکت نرمافزاری سینا، بود. بخشی از آن را در زیر میخوانید.
زرنگار متولد میشود
اولین بار زرنگار را در سمینار نشررایانهای سازمان برنامه و بودجه نمایش دادیم. در این سمینار نه شرکت، از جمله سینا، حضور داشتند و میخواستند راهحلهای خود را برای نشر فارسی عرضه کنند. من در این همایش سخنرانیای کردم که مدتها باعث تفریح خاطر همکارانم در شرکت شد، میگفتند من وعده برنامهای دادم که هرگز نوشته نشد! من ابتدا یک ربع از وقت سخنران قبل و بعد خودم را گرفتم و زمان سخنرانیام شد یک ساعت، بعد حین سخنرانی تمام اندیشهها و بلندپروازیهایم را به زرنگار نسبت دادم. قابلیتهایی که من آن روز به زرنگار نسبت دادم پنج سال بعد در آن گنجانده شد. اما این سخنرانی باعث اشاعه بیشتر کار ما شد، و از یاد نمیبرم که در نتایج نظرخواهی از شنوندگان آمده بود که بیش از هفتاد درصد سخنرانی مرا علمیترین سخنرانی دانسته بودند. درحالیکه این سخنرانی اصلا علمی نبود! در واقع معرفی زرنگار بود. بعد از این سخنرانی غرفه ما شلوغ شد، اما ما چیزی در دست نداشتیم. به همکارانم گفتم که حداقل باید به یک دهم از حرفهایمان عمل کنیم. به سرعت دست به کار شدیم و بعد از نمایشگاه اولین کلاس زرنگار را راهاندازی کردیم که هفده حروفچین در آن شرکت داشتند، هدف ما درآن زمان بیشتر حروفچینها بودند .
این طور شد که زرنگار کمکم پا گرفت و نسخههای ارتقا یافته آن پی در پی به بازار فرستاده شد (اولین نسخه زرنگار در اردیبهشت سال ۱۳۷۰ عرضه شد). یکی از لذتبخشترین کارهای من در آن دوره این بود که بعدازظهر به روزنامه فروشیها میرفتم و میگشتم تا ببینم کدام مجله یا روزنامه به زرنگار ملحق شده. بعد که تعداد مشتریان بیشتر و بیشتر شد یک شوخی میان ما رایج شد به این مضمون که “بگردید، و ببینیند چه کسی با زرنگار کار نمیکند”. ما روشهای بازاریابی خاصی داشتیم، مثلا آگهی کردیم که شش ماه استفاده رایگان از زرنگار برای همه آزاد است، یا زیر فاکتورهای فروش ذکر میکردیم تا شش ماه پس گرفته میشود. چون در هر کسبی در هر جای دنیا رضایت مشتری خیلی اهمیت دارد، دستور داده بودم از کسانی که نرمافزار را مرجوع میکنند هیچ پرسوجویی نکنند و فورا پولشان را برگردانند. سواستفادههای جزئی هم میشد، اما کل ماجرا به نفع شرکت بود. فلسفهام این بود: باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم، اگر محصولی نوشتهایم که به کار مردم نمیآید، خوب است برویم دنبال یک کار دیگر! این طور بود که ما در فاصله یازده سال (۱۳۶۴تا۱۳۷۵) بازار نشر رومیزی کشور را قبضه کردیم .
زر رفت، ولی تجربه تولید آن خواهد ماند
پایان زرنگار سال ۱۳۷۵ بود. در واقع زرنگار مغلوب Word شد، چون همیشه رسم رایج رابطه شرکتهای بزرگ و کوچک این طور بوده است. زمانی که یک غول اقتصادی مانند مایکروسافت به بازار حمله میکند مثل بهمن بر سر بازار فرو میریزد. از شرکتهای بزرگ شروع میکند و پس از این که تکتک آنها را شکست میدهد به سراغ شرکتهای کوچک میرود. این اتفاق در همه جای دنیا افتاد، از “Word Prefect” توانمند تا زرنگار ما. کسی که در بازار امریکا پیروز میشود، پیروزی در بازارهای دیگر برایش چندان دشوار نیست. شرکتها زمانی بزرگ میشوند که یا شرکتهای دیگر را به زانو در آورند یا آنها را بخرند و در خود ادغام میکنند. این قضایا صرفا به ایران برنمیگردد، کشورهای دیگر هم درگیر آن هستند .
از یک نظر دیگر هم میشد به قضیه نگاه کرد. من در آن مقطع همیشه از خودم میپرسیدم که آیا دوست دارم پسرم از نرمافزاری استفاده کند که دنیا از آن استفاده میکند، یا از زرنگار؛ و پاسخ من زرنگار نبود. نمیخواستم که کاربران ایران در زرنگار حبس شوند و از دنیا عقب بیفتند .
ولی تصور کنید که ما میخواستیم با Word مقابله کنیم، با چه امکانات و چه بودجهای؟ مایکروسافت Word را عرضه میکند برای تمام زبآنها و تمام نسخههای ویندوز، ما چه کار میخواستیم بکنیم؟ نظر من این بود که ما باید دنبال کار دیگری برویم. یک سری از قابلیتهای زرنگار هیچ وقت در Word نخواهد بود، اما میتوان این قابلیتها را به آن اضافه کرد .
توجه داشته باشید که نمیخواهم با این حرفها در دل جوانان یاس بیندازم، ما اگر آن کار را ادامه ندادیم، تجربهها در محصولات دیگری شکوفا خواهند شد. روش کار ما شاید به اندازه محصولمان مهم بود. در سینا قواعد خاصب داشتیم: اکثر کسانی که جذب سینا میشدند، الزاما سابقه یا تحصیلات رایآنهای نداشتند، اما بدون استثناء بسیار هوشمند بودند. سعی داشتیم کارمندان را کاملا تامین کنیم که سرشان صرفا به کارشان مشغول باشد. بعید میدانم آن مجموعه، با تمام استعدادها و قابلیتهایی که داشت؛ اگر در جای دیگری فعالیت میکرد چنین نتیجهای حاصل میشد. مهمترین کار ما تولید زرنگار نبود، مشکلترین کار، جمع شدن چهلپنجاه نفر در یک ساختمان و فعالیت تحت یک مدیریت بود. تا زمانی که سینا محکم سرجایش بود، کسی از آن جدا نشد. بعد از آن، قضیه مهاجرت به کانادا رخ داد و …، این در حالی است که خیلی گروههای با استعداد تشکیل شدند و پس از مدتی بدون عرضه محصولی از هم پاشیدند. من یقین دارم هر زمانی چنین جمعی با چنین ویژگیهایی تشکیل شود، کارهای مهمی خواهد کرد .
متن کامل را در اینجا ببینید.